هیچ ویژگی به اندازه حیا نمی تواند به یک دختر آن چنان عزت و عظمت بدهد و در ذهن مخاطب این قدر بالا ببرد و مخاطب را در برابرش این قدر کوچک نماید. اگر خود دخترها می دانستند حیا یک چنین اثری دارد، کوتاه نمی آمدند. فوق العاده عزت به زن می دهد. محی الدین عربی وقتی که در رابطه با زن می خواهد صحبت بکند می گوید:
زن آیینه جلال و جمال خداست. به سخن محی الدین این را اضافه کنیم:
حیا آیینه جلال و جمال خود زن است.
حضرت مریم (س) نیز در حالات گوناگون این حیا را از خودشان نشان می داد. چه در وقتی که جبرئیل در شکل مردی بر او تمثیل یافت، از شدت حیا به خود لرزید و وقتی هم باردار شد، با حالتی شرمگین از مردم فاصله گرفت.

                          
زن 9 برابر مرد بهره بیشتری از لذت دارد؛ ولی خداوند حیا را بر آنان افکنده است و اگر حیا را رعایت نکند، این لذت به ذلت تبدیل خواهد شد.
متاسفانه فضای فرهنگ عمومی جامعه به سمتی حرکت می کند که بیشترین ضرر آن هم به خانم ها وارد می شود؛ یعنی وقتی که حیا از جامعه رفت خانم ها به راحتی بدون این که خودشان متوجه شوند، بدون این که کسی به آن ها تعهدی داشته باشد، در معرض شهوترانی آدم های بی قید و بند در جامعه قرار می گیرند. وقتی دختری در این فضاها قرار گرفت، دیگر هیچ حیثیت و آبرویی نه برای خودش باقی می گذارد، نه خانواده، نه فامیل و نه محل. خدا نکند دختری در محلی به بی حیایی معروف شود. متاسفانه ما در این زمینه خیلی کم کار کرده ایم. پدر و مادرها نسبت به این مسائل در حال منفعل شدن هستند، یعنی خیلی راحت می پذیرند دخترشان هر جوری از خانه بیرون بیاید.
این ها همه از بچگی شروع می شود. از دوران قبل از بلوغ، فرهنگ حیا را در وجود او مستقر کنید. اتفاقا در وجود و فطرتش حیا است. ولی ما به بهانه ی آن که این دختر بعدا به تکلیف می رسد و مجبور می شود همیشه در چادر و روپوش باشد، بگذار حالا تا به تکلیف نرسیده است، هر جوری می خواهد بیرون بیاید، دختر را بی حیا بار می آوریم. همان طور که نباید برای دختر 5ساله چادر، مقنعه و روپوش و... را اجبار کنید، نباید هم گذاشت با هر وضع ظاهری بیرون بیاید.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: بدترین زنان شما زنانی اند که بی شرم، بددهان، ناسزاگو، سخن چین و فاسدگو باشند.
یعنی زبانشان زبان فحشا باشد. در جای دیگر می فرمایند: بدترین زنان شما، زنان آرایش کرده ی متکبر هستند و تاکید می کردند زنی که آرایش کرده از خانه خارج شود و شوهر او راضی باشد، با هر قدم خانه ای در جهنم برای او بنا می سازد و همچنین زنان را از پوشیدن لباس های توجه برانگیز برحذر می داشتند.

منبع: کتاب حیا آقای امیرحسین بانکی پور فرد

رسول خدا فرمودند: حیا تمام دین است.(1)

و خبرگزاری ها نوشتند: دختران بلغاری در بازاری محلی به فروش میرسند!

-در هر 10 دقیقه 13 زن آمریکایی مورد تجاوز قرار می‌گیرد

- جالب اینکه در یک تحقیق انجام شده 10 کشور که بیشترین تجاوز به حقوق زنان در آنها اتفاق می افتد مربوط به کشورهایی است که خود را مدافع حقوق بشر می دانند؛ در این تحقیق نشان داده می شود که در بین 20 کشور ابتدایی، هیچ کشور اسلامی وجود ندارد.

- در کشورهای استرالیا، کانادا و سرزمین‌های اشغالی توسط رژیم صهیونیستی، 40 تا 70 درصد زنان کشته شده در این کشورها و مناطق، توسط شریکان جنسی خود خود به قتل رسیده‌اند.

و من تازه میفهمم پایان دنیای آزاد مدعیان دروغین دفاع از حقوق زن به کجا ختم می شود.

اینجا همان پایان مسیر است؛ اینجا جایی است که زن هیچ ارزشی بجز زیبایی و شهوت گرایی ندارد؛ اینجاست که زن مثل یک کالای لوکس در بازار به فروش میرسد و در دست دلالان به حراج گذاشته میشود، اینجاست که زن دست به دست میگردد تا یک مشتری خوب برایش پیدا شود.... اینجا پایان همان آزادی است که شاید خیلی ها به دنبال آن هستند...اینجا خط پایان است....پایانی برای تمام افرادی که حجاب و پوشش را ظلمی در حق زن می دانند و مدام از آزادی و تساوی حقوق سخن بر زبان می رانند....اینجا پایان بی حیایی است... پایان بردگی و اسارت

داشتم سجاده آماده می کردم برای نماز، همین که چادر مشکی ام را از سر برداشتم تا چادر نماز بر سر کنم گفت: این همه خودت را بقچه پیچ می کنی که چی؟ بر گشتم سمت صدا، دخترک دراز کشیده بود گوشه ی نماز خانه، پرسیدم با منی؟ گفت: بله! با تو ام و همه ی بیچاره هایی مثل توکه گیر کرده اید توی افکار عهد عتیق! اذیت نمی شوی با این پارچه ی دراز دور وبرت؟ خسته نمی شوی از رنگ همیشه سیاهش؟ دلت را نمی زند؟تا آمدم حرف بزنم گفت: نگاه کن ببین چقدر زشت می شوی اینطوری، مانتو و شلوارت به این زیبایی، چرا جامعه رامثل عزا دارها سیاه می کنید؟ و بعد فقط بلدید بشوید حراست دانشگاه و محل کار و ... و گیر بدهید به امثال من.خندیدم و گفتم چقدر دلت پر بود دوست ِ من! هنوز اگر حرف دیگری مانده بگو. می شنوم تا قبل از اذان. خنده ام را که دید گفت: نه! دلم پر هست ولی حرف زدن با شماها فایده ندارد.گفتم؛ شاید حق با تو باشد عزیزم و پرسیدم ازدواج کردی؟ گفت: بله.گفتم من چادرم را دوست دارم. چادر؛مهربانیست. با سرزنش نگاهم کرد که یعنی تو هم مثل بقیه ای...گفتم؛ چادر سر می کنم، به هزار و یک دلیل. یکی از دلایل چادر سر کردنم زندگی ِ توست.بلند شد و نشست و با تعجب به چهره ام نگاه کرد. پرسیدم با همسرت کجا آشناشدی؟ گفت فلان جا همدیگر را دیدیم، ایشان پیشنهاد ازدواج داد، من هم قبول کردم.