پرده اول: ترافیک بدی بود، احتمالا جلوتر تصادفی رخ داده بود. در حالی که از پنجره اتوبوس بیرون و شلوغی خیابان را نگاه می کردم، متوجه افسر راهنمایی و رانندگی شدم که به ماشین ها نزدیک می شود، نمی دانم برای چی ولی خیلی کنجکاو شدم که این کار را به چه علتی انجام می دهد.
داشت به ماشین های نزدیک تر به اتوبوس نزدیک می شد، از آنجایی که تمام این تصاویر به صورت کاملا بصری بود و صوتی در کار نبود، متوجه گفتگو بین آنها نمی شدم، ولی لبخند و گاه خنده هایی را که بر لب راننده ها می نشست می دیدم، مدت کوتاهی با آنها گپ می زد و بعد متوجه شدم که در همین حین راننده ها کمربند خود را می بستند، ...
حالا دلیل نزدیک شدن این افسر جوان را به ماشین ها فهمیده بودم، از این ابتکار وی در امر به معروف کردن رانندگان حواس پرت برای بستن کمربند واقعا خوشم آمد، و در دل به ذوق وی تحسین گفتم. خیلی کنجکاو بودم می توانستم گفتگوی رد و بدل شده بین این افراد را هم بشنوم ولی ممکن نبود.....
پرده دوم: راهپیمایی حجاب و عفاف بود. جمعیت زیادی برای حمایت از حجاب آمده بودند، در حین حرکت به سمت حرم مطهر، ناگهان خانمی که از انتظامات راهپیمایی بود (این رو از آرمی که روی لباسش نصب شده بود، فهمیدم)
وارد جمعیت شد و آستین دختر جلوی من که اندکی بالا رفته بود را به طرز خیلی بدی پایین کشید و ...
من که تنها شاهد این ماجرا بودم، واقعا احساس بدی بهم دست داد؛ حال آن دختر را واقعا نمی دانم...
این تذکر می توانست به شکل بهتری گفته شود، چون کسی که در این گردهمایی، آن هم در آن هوای گرم و زیر آفتاب داغ شرکت کرده است، مطمئنا به حجاب معتقد است و شاید این واقعا به صورت سهوی اتفاق افتاده باشد و به همین خاطر یک برخورد بهتر می تواند هم تاثیر بهتری داشته باشد و هم احساس بهتری را در فرد مخاطب ایجاد خواهد کرد.
حال به نظر شما کدام شیوه امر به معروف می تواند مثمر ثمرتر باشد؛ به نظر من که ناظر هر دو این ماجراها بودم شیوه ای که افسر راهنمایی و رانندگی انتخاب کرده بود می تواند تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد.
انتشار این مطلب در مجله پارسی بلاگ