چند روز پیش رفتم پارک، خانمی با سه تا پسر بچه تقریبا همسن هم در قسمت بانوان پارک برای ورزش تو صف یکی از وسایل ورزشی ایستاده بود، از آنجایی که متاسفانه در این قسمت هیچ بخشی برای بازی بچه در نظر گرفته نشده، بچه ها نیز همراه مادر از تو صف این وسیله ورزشی به صف اون وسیله ورزشی می رفتند. البته برخلاف اینکه هر سه تاشون پسر بودند ولی خیلی آروم بودند و رابطه خوبی با هم داشتند. برادر بزرگتر مراقب کوچکتره بود و دومی هم مراقبت بچه سوم.
این بنده خدا وقتی تو صف یکی از این وسایل ایستاده بود، خانمی که داشت ورزش می کرد، از ایشون با اشاره به بچه ها پرسید: این سه تا با شما هستند؟ این بنده خدا هم گفت: بله
- ماشاالله خانم چه خبره؟ چه جوری بزرگشون می کنی؟
اون بنده خدا هم که از این همه رک بودن یک خانم غریبه جا خورده بود با تعجب از این سوال گفت: خدا خواسته، ما هم شاکریم.
-سه تاشو خدا خواسته؟
اون بنده خدا هم سعی کرد که با یک لبخند به این گفتگوی ناخواسته پایان بده.
اصلا نمی خوام در اینجا در مورد رفتار هیچ کدام از این افراد قضاوت کنم. چرا که من هیچ آشنایی از این افراد نداشتم و تنها تماشاچی بودم.
تمام حرف من اینه که تبلغات وقتی نادرست و غیر اصولی باشه می تونه ما را به قهقرا ببره. اینکه خیلی راحت به خودمون اجازه می دهیم بدون هیچ شناختی در مورد شرایط زندگی دیگران قضاوت کنیم.
راستش هنوز هم وقتی حرف اون خانم که گفت "سه تا شو خدا خواسته ؟"یادم می افته یه جوریم میشه. همش از خودم می پرسم اگه من جای اون خانم بودم چه عکس العملی نشون می دادم؟!!
دکتر شریعتی در مقدمه کتاب علی حقیقتی بر گونه ی اساطیر این طور نوشته است:
یک آیه در انجیل هست که من خیلی دوستش دارم و فکر می کنم اگر همه ی انجیل تحریف شده باشد، این آیه اصیل است. زیرا بوی سخن یک پیغمبر را می دهد و تصور نمی کنم کسانی که به تحریف یک کتاب آسمانی می پردازند، این قدر شعور و ذوق داشته باشند که چنین جمله ی زیبایی بسازند.
می گوید: ای انسان ها! از راههایی مروید که روندگان آن بسیارند. از راههایی بروید که روندگان آن کم اند.
دکتر شریعتی در ادامه می گوید: روحانیون قشری قسطنطنیه برای این که به مضمون آیه عمل کنند، هیچ وقت از خیابانهای اصلی و شلوغ عبور نمی کردند، بلکه از کوچه پس کوچه های خلوت می گذشتند. این آیه نشان می دهد که گاه یک زیبایی شگفت، یک فکر بلند و یک سخن عمیق، در اندیشه هایی که شایستگی فهم آن را ندارند، به چه صورت مضحکی تجلی می کند و مسخ می شود.
و علی، این روح پرشگفتی که در همه ابعاد گوناگون و حتی ناهمانند بشری قهرمان است، امروز در میان شیعیان خویش چنین سرنوشتی دارد.
و این امام راستین، شیر پیروز روزهای مدینه و روح تنها و دردمند شب های نخلستان که رسالت خاصی در تاریخ دارد، اکنون از همه وقت ناشناخته تر است و کاش ناشناخته می بود که بد شناخته تر است...
واقعا توجه به موقعیتی که اکنون در آن قرار داریم نشان می دهد که این حرف دکتر شریعتی چقدر در جامعه فعلی صدق می کند. وقتی هر کس علی (ع) را آنگونه که خود دوست دارد توصیف می کند نه آنگونه که واقعا هست. تا به حال چقدر سعی کرده ایم او را بشناسیم و با مرام و راه و روش وی در زندگی آشنا شویم و در مدار وی قدم بزنیم؟
امروز می تواند نقطه شروع خوبی برای حرکت بر مدار زندگی این بزرگ مرد تاریخ اسلام باشد، مردی که شیعه و سنی، مسلمان و غیر مسلمان را مبهوت عظمت وجودی خویش کرده است.
در حالی که در همه اعصار گذشته و حتی پیش از ورود اسلام به این سرزمین، ایرانیان همواره حجاب بر سر داشته اند، اما اکنون چه شده است که حیا و حجاب در جامعه کمرنگ شده است؟ در زمان رضاخان وقتی غائله کشف حجاب و متحدالشکل کردن لباس ایرانیان آغاز شد خیلی از زنان ایرانی محبوس شدن در چهار دیواری خانه را بر برداشتن حجاب ترجیح دادند و با این کار خود بسیاری از سختیها را به جان خریدند. همانطور که پیش از این گفتم حیا را می توان یکی از زیر بناهایی اصلی حجاب در جامعه برشمرد، مسئله ای که رضاخان به آن توجهی نداشت ولی در دوره محمدرضا شاه، این مسئله مورد توجه قرار گرفت و سعی شد که با با از بین بردن قبح بی حجابی، این مسئله را در بین جوانان و نوجوانان به امری عادی بدل کنند. از جمله کارهایی که در این دوره صورت گرفت می توان به موارد زیر اشاره کرد:و
رود توریست های فرنگی به همراه همسرانشان و جولان دادن در خیابان ها
نشان دادن زنان موفق بی حجاب
چاپ عکس زنان بی حجاب در مجلات و روزنامه ها
نشان دادن عکس زنان ورزشکار بدون داشتن حجاب اسلامی
ایجاد هماهنگی کامل بین برنامه های تلویزیون، رادیو، محتوای مطبوعات با متون کتب درسی در تغییر تصویر ذهنی زن و...
باید قبول کرد که وقتی چیزی مدام تکرار می شود، عادی شده و قبح آن از بین می رودو البته این مسئله در هنگامی که جریان روبر نیز انفعالی عمل کند و هیچ تلاشی برای جلوگیری از رواج اندیشه غلط و اشتباه نکند، شدت بیشتری پیدا می کند. در این مسیر باید گفتار علمی و منطقی را انتخاب کرد چرا که با گسترش رسانه ها و تبلیغات فراوان استفاده از راهکارهای قبلی چندان مثمر ثمر نخواهد بود و دافعه استفاده از ابزارهای قدیمی در این مسیر بیش از فواید آن است. استعمار هر روز با ایجاد شبهه و تردید سعی در اشاعه فرهنگ غربی در سطح جامعه می کند؛ حال آنکه ما تقریبا در برابر این هجمه عظیم فرهنگی سکوت کرده ایم.
هر چند در چند سال اخیر نهاد ها و گروهایی مردمی و غیر مردمی تلاش هایی را در این زمینه آغاز کرده اند؛ اما با توجه به تاخیر زمانی و گستردگی آن، کافی نیست.