مردی از پیشینیان در راه به جمجمه ای برخورد
بدان نگریست، ایستاد
و به اندیشه فرو رفت.
پس گفت: پرودگارا!
تو تویی!
و من من.
تو همواره به گذشت باز می گردی
و من همواره به گناه
پس به سجده افتاد.
ندا آمد: سر بردار!
تو تویی! و من من.
تو همواره به گناه باز می گردی
و من همواره به گذشت.
و همان دم آمرزیده شد.
پ.ن: از حکایت هایی که پیامبر (ص) برای یارانش بیان فرموده است.
منبع: زمخشری447
تلفن زنگ زد، دوستم بود...
سلام و احوال پرسی گرمی کرد....
تعجب کردم....
خیلی وقت بود که ازش خبری نداشتیم. آدرس خونه را عوض کرده بود، هیچ کدام از دوست ها ازش خبری نداشت. شماره همراه را هم که حداقل هر دو ماه یکبار عوض می کرد، آخرش ما نفهمیدیم ، چرا؟
در حینی که داشت حرف می زد، با خودم گفتم معلوم نیست باز چکار داره که یاد ما افتاده؟
گفت: دلم برات تنگ شده بود، زنگ زدم حالت را بپرسم
با خودم گفت: چرا دروغ می گی، زود برو سر اصل مطلب، من که می دونم تا کارت گیر ما نباشه، سراغمون را نمی گیری!
الو، الو ...
گفتم: دارم گوش می دم، بگو
گفت: راستش.....
بازم با خودم گفتم دیدی ما من کار داشتی که زنگ زدی، دلتنگی و این حرفها بهانه است و برای شیره مالیدن سر ما
خلاصه کارش را گفت و قطع کرد.
از دستش عصبانی بودم، از اینکه فقط وقتی باهام کار داره زنگ می زد، کلافه بودم داشتم غرغر می کردم.
مامانم گفت: چه اشکالی داره کاری از دستت بر می آید، براش انجام بدهی؟
گفتم مشکل این نیست. از اینکه فقط وقتی کار داره زنگ می زنه،عصبانیم؛ از اینکه به دروغ میگه دلم تنگ شده بود، از اینکه ....
مامان گفت: به این فکر کن که ما آدمها هم با خدا همچین رابطه ای داریم، وقتی کارمون جایی گیره، یادش می افتیم، صداش می زنیم، نمازهامون را سر وقت می خونیم، خلاصه کلی به خدا حال می دیم تا به خیال خودمون هوامون را بیشتر داشته باشه و لی از این غافلیم که بَلِ اللّهُ مَوْلاَکُمْ وَهُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ.
وقتی رابطه ما با خدا این طوریه... سعی کن از رابطه این مدلی بنده های خدا با خودت این قدر عصبانی نشی.
و من سکوت کردم....
جز سکوت کار دیگری بلد نبودم......
پ.ن: "اوست آن که شما را در برّ و بحر سیر میدهد تا آنگاه که در کشتی نشینید و کشتی با باد ملایمی سرنشینان را به حرکت آرد و آنها بدان شادمان و خوشوقت باشند، ناگاه باد تندی بر کشتی بوزد و سرنشینان از هر جانب به امواج خطر در افتند و خود را در ورطه هلاکت ببینند آن زمان خدا را به اخلاص و دین فطرت بخوانند که (بار الها) اگر ما را از این خطر نجات بخشی دیگر همیشه شکر و سپاس تو خواهیم کرد."*
رسول اکرم (ص) می فرماید: هر کس حاجتی از برادر مؤمن خود را برآورده سازد، خداوند نیز در مقابل حوائج و درخواستهای فراوانی را از او برآورده می سازد که کمترین آنها بهشت است.
* سوره یونس آیه 22
**بحارالانوار ج74
پ.ن: حکایت واقعی من نبود اما شبیه است...
صدها فرشته بر آن دست بوسه می زنند
کز کار خلق یک گره بسته وا کند
انتشار این مطلب در صراط نیوز
شادی انسان مومن (آیه ی لبخند)
انسان مومن شادی را در شاد کردن دل یک انسان دیگر، مهرورزی و عشق به خانواده، دوستان و همنوع، برقراری آرامش، امنیت روانی و عاطفی اجتماع پیرامون خود جستجو می کند
انلام با شادی و شاد کردن مخالف نیست. در فرهنگ دینی ما شد کردن از خصلت های مومن بر شمرده شده است: از محبوب ترین کارها نزد خداوند، وارد ساختن شادمانی بر دل مومنان است.*
البته نباید فراموش کنیم که شادی آموختنی است. و آموزش در این مسیر می تواند انسان را از افتادن در ورطه نابودی نجات دهد. باید مواظب باشیم تا در شادی و خنده هایمان خدا و رضایت او را فراموش نکنیم، اگر به یاد داشته باشیم که چرا متولد شده ایم و باید چه راهی را برای رسیدن به سعادت اخروی طی کنیم، امکان لغزش و خطا و غفلت در زندگی و البته گمراهی کمرنگ خواهد شد.
شادی و شاد کردن آنقدر در اسلام اهمیت دارد که خداوند متعال لبخند نشاندن بر چهره دیگران را پاداش داده و عملی دارای ثواب بر می شمارد.
پیامبر (ص) می فرماید: خداوند کسی را که روی برادرش چهره در هم کشد، دشمن می دارد.
اما این شادی و شاد زیستن نباید به قیمت تمسخر قرار دادن فرد و یا قومی باشد، شادی که از مسخره کردن افراد و غیبت کردن آنها حاصل شود، نه تنها مورد رضایت پروردگار نیست، بلکه با شادی مد نظر اسلام بسیار فاصله دارد. شاید به همین خاطر است که در دین اسلام سفارش شده است که در هنگام شادی، خدا را مد نظر قرار دهیم.
رسول اکرم (ص) می فرماید: ورزش و بازی کنید و تفریح داشته باشید، همانا من ناراحتم که در دین شما خستگی و بی نشاطی دیده می شود .**
و امام علی نیز می فرماید:
مومن ، زندگی خود را در هر شبانه روز به 3 بخش تقسیم می کند :بخشی برای عبادت خداوند، بخشی برای کسب حلال، بخشی برای لذت های حلال و روا.
همانطور که از احادیث و روایات نیز مشخص است، شادی و نشاط نه تنها در اسلام منع نشده است، بلکه به آن سفارش شده است و یکی از صفات بارز انسان مسلمان بر شمرده شده است.
باید توجه داشت که شادی وسیله ای موثر است و نه هدف اصلی. شادی خود هدف نیست، بلکه عاملی است که می تواند برای رسیدن انسان به هدف عالیش مورد توجه قرار گیرد. شادی فقط محرکی برای کشف استعدادهای درونی است؛ شادی نعمتی از سوی پروردگار عالم است که باید همانند دیگر نعمتهایش در مسیر بندگی هزینه شود.
پ.ن: آیا می دانید حدود صد غسل مستحبی وارد شده که همه آنها نشاط آور است و جالب اینکه یکی از غسل ها به نام غسل نشاط است.***
* کافی جلد 2 صفحه 189
** بحارالانوار ،ج 6 ، ص 361
***عروه الوثقی ج 1 ص 464