سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 188857
  • بازدید امروز: 13
  • بازدید دیروز: 55
  • تعداد کل پست ها: 148

نمی توان منکر این موضوع شد که پوشاک ابتدا جنبه حفاظتی داشته است؛ اما بعدها با توسعه فعالیت های اجتماعی و فرهنگی در جامعه و شکل گیری عقاید دینی و مذهبی، پوشاک علاوه بر نقش حفاظتی خود نقش های دیگری را نیز در بر گرفته است.هرچند در مطالعات انجام شده بر نوع پوشش همواره به این مسئله تاکید شده است که انسان همواره حتی در جایی که شاید ضرورتی برای پوشش وجود نداشته است، سعی می کرده لباس و پوششی داشته باشد، مسئله ای که در مطالعات جامعه شناسی از آن به عنوان حیا نام برده می شود و آن را از جمله تفاوت های بین انسان و حیوان می دانند.
متاسفانه در دوران پهلوی اول و دوم تلاش زیادی برای گسترش فرهنگ برهنگی انجام شد. هرچند در دوران پهلوی اول، این کار بیشتر با زور و استفاده از فضای رعب و وحشت و اعمال فشار بر جامعه زنان صورت گرفت، به طوری
بسیاری از زن ها تا آخر سلطنت رضاخان از خانه خارج نشدند، حتی در بسیاری از خانه ها حمام ساخته شد تا زن ها برای استحمام نیز مجبور نباشند از خانه خارج شوند، اما در زمان سلطنت پهلوی دوم به دنبال فشار علما و مردم قانون کشف حجاب لغو گردید، و سعی شد تا با استفاده از برنامه های تبلیغاتی زنان را مشتاق به برداشتن حجاب کنند.در این دوره بیشتر سعی شد تا با استفاده از رسانه های گروهی، مراکز آموزشی، ادارات و سینماها بی حجابی و برهنگی را در سطح جامعه گسترش دهند.
در همین راستا
مستر همفر در خاطرات خود می نویسد :
در مسئله بی حجابی زنان، باید کوشش فوق العاده به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بی حجابی و رها کردن چادر، مشتاق شوند... پس از آنکه حجاب زن با تبلیغات وسیعی از میان رفت، وظیفه ی مأموران ما آن است که جوانان را به عشق بازی و روابط جنسی نامشروع با زنان تشویق کنند و بدین وسیله فساد را در جوامع اسلامی گسترش دهند.
در واقع در زمان رضا شاه تلاش شد تا با برنامه ریزی های آشکار و پنهان در جامعه و کمرنگ کردن حیا و عفاف، آنا را تشویق به برداشتن حجاب کنند. به نظر می رسید که اکنون آنان دریافته بودند که با زور نمی توان چادر و حجاب را از سر زنان برداشت، آنان با نشانه گرفتن حیا در زنان و غیرت در مردان، تمام تلاش خود را برای اشاعه فرهنگ بی حجابی در جامعه انجام می دهند.میشل هولباک، نویسنده ی اسلام ستیز فرانسوی نیز که دین اسلام را حماقت و خطرناک توصیف کرده، نیز در اظهاراتی به همین نکته اشاره کرده است.  
برای غلبه بر مسلمانان باید آنها را به فساد کشید. ما از راه زور نمی توانیم افراط گرایی دینی را متوقف سازیم، پس بهتر است مسلمانان را به فساد بکشانیم. جنگ بر ضد افراط گرایی اسلامی با کشتن مسلمانان فایده ای ندارد، فقط با فاسد کردن آنها می توان به این پیروزی دست یافت. باید به جای بمب، دامن های کوتاه و تعدادی گوشواره فرو بریزیم؛ چون ضعف واقعی مسلمانان در همین جاست.
ادامه دارد...

 






قسمت اول
در سالهای نه چندان دور، هر کدام از مناطق ایران نوع پوشش خاص خود را داشت، پوششی که متناسب با شرایط آب و هوایی و اقلیمی همان سرزمین بود. اما متاسفانه اتخاذ سیاست های غلط و یا حتی نبود هیچ گونه سیاستی برای رشد و گسترش فرهنگ بومی هر منطقه باعث شده است تا این سرمایه عظیم فرهنگی رو به افول رود. اینکه جوانان کمتر تمایل دارند تا از لباس های بومی منطقه خود که البته تنها یکی از معیارهای فرهنگی هر منطقه است، استفاده کنند. موضوعی است که باید در آسیب شناسی پوشش جامعه ایرانی به آن توجه جدی کرد.
امروزه دیگر پوشاک جنبه حفاظتی برای مصون نگه داشتن بدن انسان در برابر عاملهای طبیعی و آب و هوایی ندارد. موضوعی که نیاکان ما خیلی بهتر از ما به آن پی بردند و استفاده از انواع رنگ ها متناسب با هر منطقه جغرافیایی نشان دهنده درک درست و شناخت صحیح آنها از انسان و نیازهای او بوده است. اما این موضوع در جامعه فعلی ما تقریبا نادیده گرفته شد، تاجایی که طراحان و وارد کنندگان لباس بدون هر گونه شناختی از جامعه، طرح و مدلی را به جامعه معرفی کردند که با هیچ یک از جنبه های فرهنگی، اجتماعی و حتی اسلامی جامعه ما هماهنگ نیست. 
 
پ.ن: سعی می کنم در حد بضاعت  از جنبه های دیگری به این موضوع که امروزه حرف همه مجالس و محافل شده است، نگاهی بیندازم.






یادمه چند ساله پیش مچ دستم خیلی درد می کرد، البته موضوع تازه ای نبود.ولی دوباره شدت گرفته بود و کلافم کرده بود. تصمیم گرفتم پیش دکتر متخصص ارتوپد، از یک دکتر متخصص وقت گرفتم و رفتم، دست بر قضا دکتر خانم بودند. بعد از مشاهده عکس مچ دستم مطالبی رو فرمودند که در نوع خودش بسیار جالب بود. خانم دکتر معتقد بودند بیشتر خانم های چادری به دلیل استفاده از چادر دچار آرتروز گردن می شوندو در واقع نظرشون این بود که مشکل دست من به خاطر آرتروزیه که داره ازمهره های گردنم شروع میشه.
بهش گفتم خانم دکتر من تقریبا از 7، 8 سالگی مچ دستم درد می کرده، اون موقع که چادر سر نمی کردم، ولی ایشون گفتن این حرف من نیست تو دانشگاه تحقیقی در این مورد شده که بر اساس نتایج به دست آمده آرتروز گردن در خانم هایی که چادر سر می کردند به نسبت بقیه افراد بالاتره. یادمه مامانم که همراه من بود گفت ولی من که بیشتر از دخترم چادر سر کردم این مشکل رو ندارم و البته نظر خانم دکتر همون چیزی بود که در اول هم گفتند و اصلا حاضر نبودند یک ذره از مواضع خودشون کوتاه بیان. حتی بهش گفتم بستن مچم آیا کمکی به بهبودش می کنه که ایشون به شدت من را از انجام این کار منع کردند و گفتن بستن مچ دست جز اینکه در حرکت دست محدودیت بیاره، فایده ی دیگه ای نداره و بهتره بجای تمرکز بر روی مچ دستت سعی کنی جلوی پیشگیری بیشتر آرتروز گردنت رو بگیری.
من که خیلی از این حرف و حرکت این به اصطلاح دکتر ناراحت شده بودم اصلا از داروهاش استفاده نکردم. البته با شدت گرفتن درد مجبور شدم برم پیش یه دکتر دیگه. این بار دکتر پس از دیدن عکس دست و گردنم گفت، خدا را شکر هیچ مشکلی تو مفاصلت نداری. ایشون فقط پیشنهاد دادن که از مچ بند استفاده کنم و گفتند 20 ساعت در هر روز از این مچ بند به مدت 3 ماه استفاده کن.
الان نزدیک 10 سال از اون قضیه می گذره و درد مچ دستم که تقریبا از کودکی باهام بود، بدون برداشتن چادر، به طور کلی خوب شده است و هیچ اثری هم از پیشروی آرتروز گردن نیست.





صفحات :   
|<  <<  36  37  38  39  40  >>  >  |